دل خوش از آنيم كه حج ميرويم
غافل از آنيم كه كج ميرويم
اي غنچه ي خندان چرا خون در دل ما مي كني؟ خاري به خود مي بندي و ما را ز سر وا مي كني از تير كجتابي تو،آخر كمان شد قامتم كاخت نگون باد اي فلك! با ما چه بد تا مي كني! اي شمع رقصان با نسيم!آتش مزن پروانه را با دوست هم رحمي ، چو با دشمن مدارا مي كني آتش پريد از تيشه ات امشب مگر اي كوهكن! از دست شيرين درد دل ، با سنگ خارا مي كني با چون مني نازك خيال ،ابرو كشيدن از ملال زشت است اي وحشي غزال! اما چه زيبا مي كني امروز ما بيچارگان،اميد فرداييش نيست اين داني و با ما هنوز، امروز و فردا مي كني ديدم به آتش بازي ات شوق تماشاي به سر آتش زدم دز خود بيا ، گر خود تماشا مي كني آه سحرگاه تو را ، اي شمع! مشتاقم به جان باري بيا گر آه خود ، با ناله سودا مي كني اي غم! بگو از دست تو، آخر كجا بايد شدن در گوشه ميخانه هم ما را تو پيدا مي كني ما شهريارا!بلبلان ديديم بر طرف چمن شور افكن و شيرين سخن،اما تو غوغا مي كني
من نميدونم چرا رستوران هاي ما عادت دارن از لغات نا مانوس بيگانه در منوهاي خود استفاده كنن، اين شايد بتونه كلاس رستوران رو بالا ببره ولي شايد مشتري ها رو براي هميشه از دست بدن.
راستش اين بار كمي جسارت به خرج دادم و از كاپيتان رستوران تمام محتويات غذاهايي كه اسمش را تا به حال نشنيده بودم پرسيدم، مثلا چيكن مونا كه همان فيله سوخاري مرغ است و به امتحانش مي ارزيد يا چاينا پليت كه همان تكه هاي فيله و سينه مرغ بود...سوشيا هم همينطور،اگر شما هم از اينگونه تجربيات داشتيد در قسمت نظرات با ديگران شريك شويد(آخه هر رستوران يك سري اسم براي خودش اختراع ميكنه!!)
فست فودي در قم سراغ دارم(فست فود دلفين در فلكه ميثم) كه روبروي هر غذا محتويات آن را مينويسد با تصويري از آن و اين ايده خوبي براي رستوران دارهاست...
البته نكته مهم در انتخاب غذا در رستوران اين هست كه هر رستوران يا بهتر بگويم هر آشپز در پخت غذاي خاصي مهارت دارد مثلا رستوران هتل رضويه مشهد كه در اون اقامت داشتم كباب برگ و چيكن موناي لذيذي ميپخت و در عوض مرغ سوخاري كه نام وسوسه انگيزي داشت اصلا خوب نبود.
در پست هاي بعدي در مورد هتل عباسي اصفهان صحبت خواهم كرد كه مسافرها كمتر با نام اين هتل زيبا و ديدني آشنايي دارن كه غير از معماري زيبا و منحصر به فردش كباب هاي بينظيري داره كه حتي كبابي هاي قم هم كباب به اين لذيذي نميپزن
سلام
ميخواستم امروز عكس هاي زاينده رود خشكمان را بگذارم
دلم نيامد ...نخند و باور كن ما آدم ها دريا را هم خشك مي كنيم
ببين چگونه دلمان آمد با زاينده رود اينگونه رفتار كنيم؛ آن روزها كه بخشنده و مهربان جاري بود خيلي راحت زباله هاي شب نشينيمان را در پاسخ مهربانيش به او نثار ميكرديم
حالا باور ميكنم چرا مادر بزرگ كه هميشه او را به خرافه پرستي متهم ميكرديم چرا مي گفت طبيعت هم با آدم قهر مي كند
بياييد مراقب باقي مانده طبيعتي كه داريم باشيم
همن جاده شمال كه مهم ترين بخش محيط زيست ماست و در سطح جهان نظير ندارد؛
بياييد لايق آنچه داريم باشيم تا يكي يكي نعمت هايمان را از دست ندهيم
...
سلام
اينجا ايران است كشوري آنقدر پهناور كه اگر از امروز شروع كني به ديدن شهرها و روستاها يش...
آب ها و خشكي هايش...
بلندي ها و پستي هايش...
مطئنا زمان زيادي براي زيستن نياز خواهي داشت.
من مرجان هستم.ساكن اصفهان...شهر زيباي خدا! همان نصف جهاني كه هنوز نفهميدم چند تا پل دارد و من مطمئنم جاهايي براي ديدن دارد كه هنوز حتي اسمش را نشنيده اي. جهار باغ و سي و سه پل و پل خواجو و پل مارنان و شيري و چوبي و فلزي و .... ميدان نقش جهان كه من صبح حاي زود جمعه اش را خيلي دوست دارم كه آرام تر از هميشه است و رقص پرندگان گرداگرد آن هنگام غروب... و عالي قاپو و چند قدم آن طرف تر چهل ستون ...وتمام خيابان ها و كوچه هايش كه مرا ياد بي بي و مجيد مي اندازد ...
زنده رود زيباي من...باغ گل ها...پل زمان خان...دهكده توريستي چادگان... اين فقط اصفهان است و مطمئم شهرهاي ديگر هم زيبايي منحصر به فرد خود را دارند.
هرجا يك زيبايي خاص دارد، از مشهد و قم بگير كه نوراني ترين شهرهاي ايرانند تا كندوان و ماسوله و سي سخت در استان كهكيلويه و بوير احمد... شهرميرزاد و شاهرود در سمنان...آبشارهاي زيباي شوشتر كه به عنوان دهمين اثر ايران به ثبت جهاني رسيده اند... معبد پير چك چك در بيابان هاي يزد...
تازه اين فقط ايران است و زمين خدا آنقدر پهناور است كه عمر انسان شايد كفاف ندهد تمام شگفتي هاي زيبايش را ببيند اميدورام در اين وبلاگ بتوانم به معرفي جاهاي زيباي ايران و جهان بپردازم... اگر عمري باقي بود
. يا علي مدد
يار حق